تمام نا تمام من

عشق به اندازه پرهای صداقت آبی ست(تقدیم به همسر به ز جانم، *فربدم * )

تمام نا تمام من

عشق به اندازه پرهای صداقت آبی ست(تقدیم به همسر به ز جانم، *فربدم * )

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

حـامد: چیه برادر ؟
جشن تولده، ممنوعه ؟
... زن بی ‌حجاب نداریم، زن باحجابم نداریم
مردبی‌غیرت نداریم، مرد با غیرتم نداریم
نوار مبتذل نداریم، ماهواره نداریم، صور قبیحه نداریم
حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم
رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالابنداز نداریم
شرمنده ‌تونم هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم، نداریم
مهمونیه ولی مهمون هم نداریم
جشن تولد یه بچه‌ س ولی بچه هم نداریم ...

  • فربد * ندا


نیما (پارسا پیروزفر): تو اجتماع همه کارها رو ما مردا می‌کنیم. همه پول‌ها رو ما مردا می‌دیم. همه سگ دو زدن‌ها مال ماست.
هر چی سکته قلبی‌ها و بدبختی‌ها و بیچارگی‌ها و چک برگشت خوردن‌ها و زندان رفتن‌ها مال ماست. اون وقت جنس لطیف راحت می‌گه:
«در طول تاریخ به ما ظلم شده. ما خواهان حقوق برابر هستیم.»
حقوق برابر می‌خوای برو فاضلاب پاک کن. برو سوپور شهرداری شو. نصف شب خیابونا رو جارو بکش. چه طور موقع کار کردن جنس لطیف هستین ولی صحبت حقوق که می‌شه حقوق برابر می‌خواین؟

  • فربد * ندا
باکراوات به دیدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ
همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم
عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد

حمد را خواندم و آن مد «ولاالضالین» را
ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یک دم از قاسم و جبار نگفتم سخنی
گفتم ای مایه ی هر مهر و وفا رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین
سرخوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد

«لن ترانی» نشنیدم ز خداوند چو او
«ارنی» گفتم و او گفت «رئا» رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟
من دلباخته بی چون و چرا رفتم و شد

تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست
من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد

مسجد و دین و خرابات به دادم نرسید
فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون
پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد

گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو
تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد...
  • فربد * ندا